تبیینگران | همراه جهاد تبیین

یه هدیه معنوی ویژه | قرآن کریم ، عترت اهل بیت ع ، ولایت فقیه و انقلاب اسلامی

حدیثی که تورا کفایت می کند!

  • ۱۵

«بسم الله الرحمن الرحیم»

پرچم لبیک علی ولی الله

حدیثی شریف درباره عظمت اهل بیت ع و پیروان راستین

امام صادق علیه‌السلام می فرماید: پدرم (حضرت باقر علیه‌السلام) روزی به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: من با شما کاری دارم، چه وقتی برای شما زحمت نیست که با شما خلوت کنم و پرسشی از شما بکنم؟ جابر عرض کرد: هر وقت اراده بفرمایید. وقتی تعیین شد و با یکدیگر خلوت نمودند. امام باقر علیه‌السلام فرمود: ای جابر! برای من از لوحی که در دست مادرم فاطمه (سلام الله علیها) دخت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) دیده ای سخن بگو، و از آنچه مادرم فاطمه (سلام الله علیها) به تو خبر داده که در لوح نوشته شده است برای من بگو. جابر گفت:«خدا را گواه می گیرم که در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) به خدمت مادرت فاطمه (سلام الله علیها) شرفیاب شدم تا ولادت حضرت حسین (علیه‌السلام) را تبریک و تهنیت عرض کنم. در دست مبارکش لوحی سبز رنگ دیدم که پنداشتم از زمرد است. روی آن لوح نوشته ای سفید رنگ شبیه نور خورشید دیدم. به خدمتشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، ای دخت پیامبر! این چیست؟ فرمود:«این لوحی است که خدای تبارک و تعالی آن را به پیامبرش اهداء نموده است. اسم پدرم و اسم همسرم و اسم دو فرزندم و اسامی اوصیاء دیگر از فرزندانم بر آن نوشته شده. پدرم آن را به من عطا فرمود که مرا مسرور فرماید».سپس جابر گفت: مادرت فاطمه (سلام الله علیها) آن را در اختیار من قرار داد، پس من آن را خواندم و از ایشان اجازه گرفته  یک نسخه برای خود استنساخ نمودم.پدرم (امام باقر علیه‌السلام) فرمود: «ای جابر! آیا ممکن است که  آن را به من نشان دهی؟». عرض کرد: آری. آنگاه پدرم با او حرکت نمود تا به خانه ی جابر رسیدند. جابر برای پدرم ورقی از پوست نازک بیرون آورد. پدرم فرمود:«جابر! تو از روی نوشته ات نگاه کن تا من متن آن را برای تو بخوانم». جابر به نوشته خود نگاه کرد و پدرم برایش خواند. به خدا سوگند که حتی یک حرف نیز اختلاف نبود. آنگاه جابر گفت: خدا را گواه می گیرم که آنچه در لوح دیدم این است:«بسم الله الرحمن الرحیم. هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمد نبیه، نوره و سفیره و حجابه و دلیله نزل به الروح الأمین من عند رب العالمین. عظم یا محمد اسمائی، و اشکر نعمائی، و لا تجحد آلائی، انی انا الله لا اله الا انا...»«به نام خدای بخشنده ی بخشایشگر. این نوشتاری است از جانب خدای عزیز و فرزانه، به سوی پیامبر نور، سفیر، حجاب و راهنمایش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم). آن را روح الأمین از نزد پروردگار جهانیان فرو آورده است:«ای محمد! نام‌های مرا گرامی دار، نعمت‌های مرا سپاس گوی، و نعمت‌هایم را انکار نکن، من خدائی هستم که جز من کسی شایسته ی پرستش نیست، پشت ستمگران را می شکنم و ستمدیدگان را به پیروزی می رسانم، و من کیفر دهنده ی روز جزایم. من خدائی هستم که جز من کسی شایسته ی پرستش نیست. کسی که جز به فضل و رحمت من دل ببندد و جز از عدالت من بترسد، او را آن چنان عذاب می کنم که احدی را از جهانیان آن چنان عذاب نکنم. پس مرا بپرست و بر من توکل نما. من پیامبری نفرستادم که روزگارش سپری شود و مدتش به سرآید جز اینکه برای او جانشینی مقرر نمودم. من تو را بر همه ی پیامبران برتری دادم و جانشینت را بر همه ی اوصیاء برتری دادم و تو را با دو فرزند دلبندت حسن و حسین گرامی داشتم. حسن را پس از سپری شدن مدت پدرش معدن علم خود قرار دادم، و حسین را مخزن وحی خود قرار داده مدال شهادت را به او عطا کردم و مدت او را با سعادت پایان دادم که او سرور شهیدان است و از همه ی شهیدان مقامش بالاتر است. کلمه ی تامه ی خود را با او قرار دادم و محبت کامله ام را در نزد او گذاشتم. معیار پاداش و کیفر من اهل بیت اوست که نخستین آنها سرور عبادت کنندگان و زینت دوستان گذشته ی من، «علی» (ابن الحسین علیه‌السلام) است. و آنگاه پسرش، شبیه جد بزرگوارش «محمد» است که شکافنده ی (باقر) علوم من و معدن حکمت من می باشد. آنان که در مورد «جعفر» دچار تردید شوند، هلاک می شوند، کسی که او را رد کند مرا رد کرده است. این سخن از من به حقیقت پیوسته که جایگاه جعفر (صادق) را بس بلند گردانم و او را به وسیله ی دوستان، یاران و شیعیانش مسرور نمایم. پس از او «موسی» را برگزیدم که در عهد او فتنه ای بپا گردد که چشم جایی را نبیند؛ زیرا رشته ای را که من فرض کرده ام (رشته ی امامت و وصایت) هرگز قطع نشود، و حجت من پنهان نماند، و دوستان من با جام‌های لبریز سیراب شوند. آگاه باشید که هر کس یکی از آنها را انکار کند، نعمت مرا انکار نموده است، و هر کس آیه ای از کتابم را تغییر دهد به من دروغ بسته است. وای به حال تهمت زنانی که پس از سپری شدن مدت بنده، دوست و برگزیده ام موسی، در مورد یار و یاورم «علی» (ابن موسی الرضا) به انکار گرایند، که من باری به سنگینی بار نبوت بر دوش او می گذارم و او را با کشیدن آن بار آزمایش می کنم. او را اهریمنی گردن کش می کشد. در شهری که بنده ی شایسته ام (ذوالقرنین) بنا کرده، در کنار بدترین مخلوقاتم به خاک سپرده می شود. این سخن به حقیقت پیوسته که دیدگان او را با فرزندش «محمد» (محمد تقی) روشن گردانم که جانشین و وارث علوم اوست. او معدن علوم من، و محل اسرار من و حجت من بر بندگانم می باشد. هیچ بنده ای به او ایمان نیاورد جز اینکه بهشت را جایگاه او سازم و شفاعتش را در حق هفتاد تن از اهل بیتش، از آنانکه مستوجب آتش بوده اند، خواهم پذیرفت.نیکبختی او را با فرزندش «علی» (هادی) کامل گردانم که یار و یاور منست و گواه من در میان بندگان و امین من بر وحی منست. از او «حسن» را پدید آوردم که دعوت کننده به سوی من، و مخزن علوم منست. آنگاه سعادت او را به اوج رسانم با فرزندش «م ح م د» که رحمت است برای جهانیان. کمال موسی، شوکت عیسی و شکیبائی ایوب با اوست.در زمان (غیبت) او دوستان من خوار و زبون می شوند. و سرهای آنها همچون سرهای ترک و دیلم به پیش این و آن به رسم هدیه فرستاده می شود، کشته می شوند، سوزانیده می شوند و همواره در ترس و وحشت و اضطراب به سر می برند. زمین با خونشان رنگین گردد. زنانشان در سوگ آنها گریان و نالان شوند. آنها دوستان حقیقی من هستند که به وسیله ی آنها فتنه های تیر ه و تار را دفع کنم، و به وسیله ی آنها اضطراب‌ها و تشویش‌ها را برطرف سازم و گرفتاری‌ها را رفع نمایم و بندها را فروگشایم. برآنها باد صلوات و درود و رحمت از پروردگارشان و آنهایند هدایت یافتگان». عبدالرحمن بن سالم می گوید: هنگامی که ابوبصیر این روایت را برای من نقل کرد، به من گفت: اگر در تمام عمر هیچ حدیثی به جز این حدیث نشنیده باشی، این حدیث تو را کفایت کند. آنرا مکتوم بدار، مگر از اهلش.

اصول کافی/ ج1/ ص442اعلام الوری/ ص371اثبات الوصیة/ ص143احتجاج طبرسی/ ص67الزام الناصب/ ج1/ ص213بحارالانوار/ ج36/ ص195غیبت شیخ طوسی/ ص93غیبت نعمانی/ ص30کمال الدین صدوق/ ص308منتخب الاثر/ ص133

متن عربی حدیث:

قال أبی لجابر بن عبد الله الأنصاری إن لی إلیک حاجة فمتى یخف علیک أن أخلو بک فأسألک عنها فقال له جابر أی الأوقات أحببته فخلا به فی بعض الأیام فقال له یا جابر أخبرنی عن اللوح الذی رأیته فی ید أمی فاطمة بنت رسول الله ص و ما أخبرتک به أمی إنه فی ذلک اللوح مکتوب فقال جابر أشهد بالله أنی دخلت على أمک فاطمة ع فی حیاة رسول الله ص فهنیتها بولادة الحسین فرأیت فی یدیها لوحا أخضر ظننت أنه من زمرد و رأیت فیه کتابا أبیض شبه لون الشمس فقلت لها بأبی و أمی أنت یا بنت رسول الله ما هذا اللوح فقالت هذا لوح أهداه الله تعالى إلى رسوله ص فیه اسم أبی و اسم بعلی و اسم ابنی و اسم الأوصیاء من ولدی و أعطانیه أبی لیبشرنی بذلک قال جابر فأعطتنیه أمک فاطمة ع فقرأته و استنسخته فقال أبی فهل لک یا جابر أن تعرضه علی قال نعم فمشى معه أبی إلى منزل جابر فأخرج صحیفة من رق فقال یا جابر انظر فی کتابک لأقرأ علیک فنظر جابر فی نسخته فقرأه أبی فما خالف حرف حرفا فقال جابر أشهد بالله أنی  هکذا رأیته فی اللوح مکتوبا-بسم  الله  الرحمن  الرحیم  هذا کتاب  من  الله  العزیز الحکیم  لمحمد نبیه  و نوره- و سفیره و حجابه و دلیله نزل به الروح الأمین من عند رب العالمین عظم یا محمد أسمائی و اشکر نعمائی و لا تجحد آلائی إنی أنا الله لا إله إلا أنا قاصم الجبارین و مدیل المظلومین و دیان الدین إنی أنا الله لا إله إلا أنا فمن رجا غیر فضلی أو خاف غیر عدلی عذبته عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین فإیای فأعبد و علی فتوکل إنی لم أبعث نبیا فأکملت أیامه و انقضت مدته إلا جعلت له وصیا و إنی فضلتک على الأنبیاء و فضلت وصیک على الأوصیاء- و أکرمتک بشبلیک و سبطیک حسن و حسین فجعلت حسنا معدن علمی- بعد انقضاء مدة أبیه و جعلت حسینا خازن وحیی و أکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة فهو أفضل من استشهد و أرفع الشهداء درجة جعلت کلمتی التامة معه و حجتی البالغة إلیک عنده بعترته أثیب و أعاقب أولهم علی سید العابدین و زین أولیائی الماضین و ابنه شبه جده المحمود محمد الباقر علمی و المعدن لحکمتی سیهلک المرتابون فی جعفر الراد علیه کالراد علی حق القول منی لأکرمن مثوى جعفر و لأسرنه فی أشیاعه و أنصاره و أولیائه- انتجب بعده موسى فتنة عمیاء حندس لأن خیط فرضی لا ینقطع و حجتی لا تخفى و إن أولیائی یسقون بالکأس الأوفى من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی و من غیر آیة من کتابی فقد افترى علی ویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدة موسى عبدی و حبیبی و خیرتی علی ولیی و ناصری و من أضع علیه أعباء النبوة و أمتحنه بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستکبر یدفن فی المدینة التی بناها العبد الصالح إلى جنب شر خلقی حق القول منی لأسرنه بمحمد ابنه و خلیفته من بعده و وارث علمه فهو معدن علمی و موضع سری و حجتی على خلقی لا یؤمن عبد به إلا جعلت الجنة مثواه و شفعته فی سبعین من أهل بیته کلهم قد استوجبوا النار و أختم بالسعادة لابنه علی  ولیی و ناصری و الشاهد فی خلقی و أمینی على وحیی أخرج منه الداعی إلى سبیلی و الخازن لعلمی الحسن و أکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین علیه کمال موسى و بهاء عیسى و صبر أیوب فتذل أولیائی فی زمانه و تتهادى رءوسهم کما تتهادى رءوس الترک و الدیلم فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین مرعوبین وجلین تصبغ الأرض بدمائهم و یفشوا الویل و الرنة فی نسائهم أولئک أولیائی حقا بهم أدفع کل فتنة عمیاء حندس و بهم أکشف الزلازل و أدفع الآصار و الأغلال  أُولئِکَ عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ- وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ  قال عبد الرحمن بن سالم قال أبو بصیر لو لم تسمع فی دهرک إلا هذا الحدیث لکفاک فصنه إلا عن أهله. 

خوانش کامل بیانیه گام دوم در اخبار

  • ۲۱

بسم الله الرحمن الرحیم

خوانش بیانیه گام دوم

به طور کامل در اخبار صدا و سیما

ولایت فقیه شناسی فشرده دو

  • ۲۰

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ولایت فقیه شناسی فشرده دو

ولایت فقیه شناسی

______________

سایت تبیینگران:

https://tabeengaran.ir/

 

آری اسلام الحق یکی از اجتماعی ترین دین های موجود است زیرا دین حقّ و خدایی می باشد و خدا آنقدر به زندگی اجتماعی مردم توجّه دارد که در قیامت نه تنها از هر فرد جدا بازخواست می کند بلکه از امّت ها نیز به صورت جمعی بازخواست سختی خواهد کرد که در آنجا حتّی خیلی از عابدان در دنیا ممکن است بدجور به دردسر بیافتند زیرا در آن بازخواست وضعیّت اطاعت الهی یک جامعه مطرحه و نه یک فرد و کسانی که در برابر نافرمانی اجتماعی سکوت کرده اند قطعا بسیار مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. جالب است بدانید خدا در دین مبین اسلام که آن را برای بندگانش به عنوان آخرین دین و کامل ترین دین برگزیده بیان می کند که ثواب کار بسیاری از اعمال فردی اگر به جماعت باشد مانند نماز بسیار بسیار بسیار بیشتر از اقامۀ فردی آن کار اجر و پاداش دارد. اینها همه نشان از اهمیّت جامعه و اعمال اجتماعی در دین دارد. ما اگر بخواهیم در یک نظام اجتماعی به دستورات الهی عمل کنیم باید قدرت الهی را در آن جامعه به اجرا در بیاوریم مگرنه چه گفته ای بهتر از سخن مولای کلام و امیر هر مرد و زن مؤمن که می فرمایند مردم به دین حاکمان اند. قدرت رکن اساسی حرکات اجتماعی است و از مهم ترین اصول شکست و موفقیّت قدرت ها همراهی اجتماعی آن قدرت بوده به گونه ای که یا قدرتی شکست می خرد و یا اگر موفّق شود حتما همراهی اجتماعی دارد(حتّی با ترس در جامعۀ دیکتاروی) و این همراهی و تسلّط اجتماعی قدرت باعث تزریق اعتقاد و منش فکری قدرت به بافت اجتماعی جامعه خواهد شد. جامعه بدون قدرت واحدی پایداری ندارد و دچار هرج و مرج می شود تا قدرت به یکی برسد و درصورت پذیرش اجتماعی آن قدرت این جامعه دوباره بعد مدّتی متناسب با ساز و کار فکری قدرت به پایداری می رسد برای همین است که در دین از مهم ترین و بنیادی ترین پایه ها ولایت نام برده شده است زیرا با وجود یک امام معصوم ع در صدر قدرت یک جامعه و نظام اجتماعی به مرور تمامی آن جامعه در منش رفتاری چونان امام و پیشوای حق رفتار کرده و سایر پایه های دینی به بهترین شکل در آن جامعه به اجرا در خواهد آمد از جمله نماز! نمازی که ستون دین است بدون ولایت اصلا اقامه نخواهد شد چون یا مردم جامعه نماز نمی خوانند یا می خوانند امّا نه به دستور خدا و اطاعت الهی چون ولایتی را ندارند که اطاعتی کرده باشند! آیا می توان گفت که من به دستور فرمانده خود عمل نمی کنم ولی چون به من سفارش کرده هر روز یک صفحه قرآن بخوانم و اگر نخوانم بسیار دچار گمراهی خواهم شد اینکار را میکنم؟! قضیۀ اطاعت از ولی الهی و نماز بی شباهت ازین نیست زیرا ما بدون ولایت داریم از فرمان الهی سر باز می زنیم و آنگاه دیگر انجام سایر فرمان ها چه معنایی داد؟!

ولایت فقیه شناسی فشرده یک

  • ۲۰

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ولایت فقیه شناسی فشرده یک

ولایت فقیه شناسی

______________

سایت تبیینگران:

https://tabeengaran.ir/

 

انسان هدفی در پس خلقت خود دارد و آن چیزی جز بندگی نیست که در قرآن از آن مکرّر یاد شده است و این راه بندگی جز با اطاعت میسّر نمی شود. اطاعت از خدا برای مسلمانان جهان در نماز یک بروز ویژه دارد به گونه ای که اغلب افرادی که زیاد نماز می خوانند و مشغول به نماز های طولانی هستند را عابد می خوانیم. هرچند عابدان حقیقی مقرّبان راه خدا هستند و از درگاه او با عبادت های گوناگون کسب فیض می کنند امّا خواندن نماز نمی تواند معیاری حقیقی برای سنجش عبادت باشد زیرا عبادت یعنی بندگی کردن خداوند و آن نیز چیزی جزء اطاعت از الله نمی باشد ولی ممکنه نماز نه تنها اطاعت نباشد که نافرمانی هم باشه! مثلا در میدان جنگ به دستور خدا باید هنگام اذان گروهی به نماز بایستند و گروهی مراقبت کنند و حتّی آن گروهی که نماز می گذارد ابزار دفاعی خود مانند سپر را همراه خود سر نماز داشته باشد سپس گروهی دیگر به نماز بایستند و گروه اوّلی مراقبت کنند و این دفعه امّا گروه نماز گذار باید علاوه بر ابزار دفاعی با خود ابزار تهاجمی مانند شمشیر نیز داشته باشند چون خدا عالم به همۀ اسرار فرمان داده که می توان اینجور هم گفت که دشمن بار دوّم ممکنه از روش های مختلفی مثل نفوذ اطلاعاتی فهمیده باشد عدّه ای به نمازند و ناروا حمله ای شدید به نمازگزاران بکند پس باید ابزار تهاجمی هم داشته باشند. این علاوه بر نشان دادن قدرت و علم خدای رحمان به ما می فهماند که اگر گروهی از مجاهدان هنگام نماز بگویند ما پشتیبانمان خداست و همه بدون ابزار های دفاعی و تهاجمی نماز بگذارند دیگر نباید اینکار را عبادت خالصانه تا شهادت نامید البته هرچند ممکنه یه عدّه جاهلانه این کار ها را تحسین بر انگیز بدانند امّا متأسفانه چیزی جز نافرمانی الهی در آن مشاهده نمی شود.

مسیر احترام، نصرت و اطاعت

  • ۲۵

بسم اللّه الرحمن الرحیم

مسیر احترام، نصرت و اطاعت

______________

سایت تبیینگران:

https://tabeengaran.ir/

 

داشتم محرّم یکی از سخنرانی های پناهیان را در تلویزیون می دیدم که یه عبارت توجّهم را خیلی ویژه جلب کرد و اون یه مسیر قرآنی برای پیروی کردن از یک ولی الهی بود که می گفت هر کسی در راه پیروی سه گذر دارد اولیش احترام است و اون زمانی اتفاق می افتد که ما برای ولی خود احترام و ارزش ویژه ای نسبت به سایرین قائل شویم. این مسیر اولین گذرگاهه و گام بعد نصرت می باشد و آن معنایی بسیار عمیق در عاشورا دارد زیرا امام حسین ع به دعوت مردم کوفه آمد و مردم کوفه با آنکه اوّل به ایشان احترام گذارده و نامه های فراوانی فرستادن امّا به علّت آماده نبودن حقیقی دل هایشان برای ایثار و گذشت از هوای نفسانیشون برای دنیا نه تنها امام را یاری نکرده که با ایشان به جنگ پرداختند و در شمار ملعون های زیارت شریفۀ عاشورا تا قیامت قرار گرفتند.